دوباره بوی باد می اید
خیالم را گم میکنم
گذشته محو میشود
دست در دست باد
میروم تا برسم
به سرزمین زایندگی
برای رویش
جوانه زدن
من اینجا با لحظه ها
تنهایی میرقصم ......
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 44
امیدرا می کارم
عشق جوانه می زند
چشمهایم پاورچین، پاورچین
تا آغوش خورشید بدرقه ات می کند
خورشید سر بر می آورد
از گوشه ی لبخند هایت.
قلم می رقصد
خنده به لب های غزل می کشد
دل کلمات را می شکافد
تو زاده می شوی
خوش امدی ........
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 36
شبی مه گرفته
حرف هایی تلخ
از اعماق تنهایی ام
به تنهاییم پیله میکنم
می بافم ومی بافم ومی بافم
دوباره از هم میشکافم
چندمین پیله ایست که در نبودت بافته ام
امید من
تمامی دلخوشی های من
محال است بی تو پروانه شوم........
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 28
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 49
باز باران
بوی نمناک احساسی پاک می آید.
آسمان از عشق کسی می بارد
چه متین و صبور این قطره ها فرود می آیند.
دل آسمان از دوری چه کسی گرفته بود این روزها...؟
نکند دلدار او نیز انقدر زیباست که باران می گیرد
هر که باشد زیباتر از پروانه دل من نیست.
میدانم.....
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 22
رویای جوانی من
امد
اما چه تلخ .در رویای شیرین من ....
من دوباره خیال بافتم
میان دوزخ و بهشت
بلاتکلیف
من از کف داده ام زندگی را در قمار آتش
عشق تعبیر دروغی است وقتی که
پروانه در موعد سوختن شمع ، خواب گل می بیند.....
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 33
میخواهم برایت قصه ایی بگویم
روایتی از ناگفته های یک زن
از غرورش
که به شکسته شدن تن نمی دهد
حرف هایی هست همیشه
برای گفته نشدن
حرف هایی که با صاحبانشان میمیرند
حرف هایی که حلقومت را به دار می اویزی
تا غرورت را به دار نیاویزی ........
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 16
راه زیادی امده ام
میهمانی بی چراغ
پاهایم خسته
دست هایم خالی
با کوله ای قدیمی
کوله بارم سنگین نیست
فقط عشق را برداشته ام
دلواپس نباش .عزیز من
نیامدم که بمانم
تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام
پیاده
باور نمی کنی ؟؟
پس این تو و این پینه های دل پیاده من..........
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 43
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 38
می شود یک قلم به من بدهید؟
شعری به ذهنم رسیده است
دلم می خواهد
همه ی درختان کاغذ شوند
من بنشینم
وباشهد گلها
نام تو را بنویسم
جوری بنویسم
که خط تیره این بار نتواند
سیاهیش را به میان بیاورد
و فاصله فرصتی نداشته باشد
که مارا از هم جدا کند
وقتی فاصله نباشد
اینجا دوباره
شعرها بی اختیار
روی کاغذ می ریزند.........
برچسب : نویسنده : abitazinab بازدید : 19